سفارش تبلیغ
صبا ویژن
<
 
منتظران مهدی (عج)
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز
یادداشت ثابت - جمعه 92/8/11 :: 5:44 صبح

روایات فراوانی از طریق شیعه در این باره نقل شده است که ما فقط به چند روایت اشاره می کنیم . مرحوم شیخ صدوق رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف عیون اخبار الرضاء علیه السلام می نویسد : 

... فَلَمَّا کَانَ بَعْدَ حَوْلٍ وُلِدَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) وَ جَاءَ النَّبِیُّ (صلی الله علیه و آله و سلم) فَقَالَ یَا أَسْمَاءُ هَلُمِّی ابْنِی فَدَفَعْتُهُ إِلَیْهِ فِی خِرْقَةٍ بَیْضَاءَ فَأَذَّنَ فِی أُذُنِهِ الْیُمْنَى وَ أَقَامَ فِی الْیُسْرَى وَ وَضَعَهُ فِی حَجْرِهِ فَبَکَى فَقَالَتْ أَسْمَاءُ بِأَبِی أَنْتَ وَ أُمِّی مِمَّ بُکَاؤُکَ قَالَ عَلَى ابْنِی هَذَا قُلْتُ إِنَّهُ وُلِدَ السَّاعَةَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ تَقْتُلُهُ الْفِئَةُ الْبَاغِیَةُ مِنْ بَعْدِی لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی ثُمَّ قَالَ یَا أَسْمَاءُ لَا تُخْبِرِی فَاطِمَةَ بِهَذَا فَإِنَّهَا قَرِیبَةُ عَهْدٍ بِوِلَادَتِه‏ ...

عیون أخبار الرضا علیه السلام ، ج‏2 ، ص 26 .

اسماء گوید : در سال بعد حسین (علیه السّلام) متولّد شد ، رسول خدا (صلّى اللَّه علیه و آله) به سراغ او آمد و فرمود : اى اسماء فرزندم را بیاور ، اسماء حسین را در حالى که در پارچه‏ سفیدى پیچیده شده بود به دست آن حضرت داد ، و ایشان (صلّى اللَّه علیه و آله) در گوش راست او (علیه السّلام) اذان و در گوش چپش اقامه خواند ، آنگاه او را در آغوش گرفت و گریست ، اسماء گفت : پدر و مادرم فداى تو باد ، گریه براى چیست و از چه رو میگریى ؟ حضرت فرمود : بر حال این فرزندم مى‏گریم ، عرض کردم یا رسول اللَّه ! او هم اکنون به دنیا آمده است ! حضرت فرمود : ستمکاران او را پس از من شهید مى‏کنند ، خدا شفاعت مرا نصیب آنان نگرداند ، آنگاه فرمود : اى اسماء این خبر را (که او را مى‏کشند) به فاطمه نرسانید ، زیرا او تازه فارغ گشته است‏ .

مرحوم شیخ مفید رحمت الله علیه در کتاب الإرشاد می نویسد :

عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ عِنْدِنَا ذَاتَ لَیْلَةٍ فَغَابَ عَنَّا طَوِیلًا ثُمَّ جَاءَنَا وَ هُوَ أَشْعَثُ أَغْبَرُ وَیَدُهُ مَضْمُومَةٌ فَقُلْتُ لَهُ یَا رَسُولَ اللَّهِ مَا لِی أَرَاکَ أَشْعَثَ مُغْبَرّاً فَقَالَ أُسْرِیَ بِی فِی هَذِهِ اللَّیْلَةِ إِلَى مَوْضِعٍ مِنَ الْعِرَاقِ یُقَالُ لَهُ کَرْبَلَاءُ فَرَأَیْتُ فِیهِ مَصْرَعَ الْحُسَیْنِ وَ جَمَاعَةٍ مِنْ وُلْدِی وَ أَهْلِ بَیْتِی فَلَمْ أَزَلْ أَلْتَقِطُ دِمَاءَهُمْ فِیهَا هِیَ فِی یَدِی وَ بَسَطَهَا فَقَالَ خُذِیهِ وَ احْتَفِظِی بِهِ فَأَخَذْتُهُ فَإِذَا هِیَ شِبْهُ تُرَابٍ أَحْمَرَ فَوَضَعْتُهُ فِی قَارُورَةٍ وَ شَدَدْتُ رَأْسَهَا وَ احْتَفَظْتُ بِهَا فَلَمَّا خَرَجَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) مُتَوَجِّهاً نَحْوَ أَهْلِ الْعِرَاقِ کُنْتُ أُخْرِجُ تِلْکَ الْقَارُورَةَ فِی کُلِّ یَوْمٍ وَ لَیْلَةٍ فَأَشَمُّهَا وَ أَنْظُرُ إِلَیْهَا ثُمَّ أَبْکِی لِمُصَابِهَا فَلَمَّا کَانَ یَوْمُ الْعَاشِرِ مِنَ الْمُحَرَّمِ وَ هُوَ الْیَوْمُ الَّذِی قُتِلَ فِیهِ أَخْرَجْتُهَا فِی أَوَّلِ النَّهَارِ وَ هِیَ بِحَالِهَا ثُمَّ عُدْتُ إِلَیْهَا آخِرَ النَّهَارِ فَإِذَا هِیَ دَمٌ عَبِیطٌ فَضَجِجْتُ فِی بَیْتِی وَ کَظَمْتُ غَیْظِی مَخَافَةَ أَنْ یَسْمَعَ أَعْدَاؤُهُمْ بِالْمَدِینَةِ فَیُسْرِعُوا بِالشَّمَاتَةِ فَلَمْ أَزَلْ حَافِظَةً لِلْوَقْتِ وَ الْیَوْمِ حَتَّى جَاءَ النَّاعِی یَنْعَاهُ فَحُقِّقَ مَا رَأَیْتُ‏ .

الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص130 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه . و إعلام الورى بأعلام الهدى ، ص 219 ، الفصل الثالث فی ذکر بعض خصائصه و مناقبه و فضائله .

از ام سلمه روایت شده که وى گوید : در یکى از شب‏ها حضرت رسول از ما دور شدند و این غیبت مقدارى بطول انجامید ، پس از مدتى‏ آمدند در حالى که غبار آلود و گرفته به نظر میرسیدند ، و دست خود را هم بهم گذاشته بودند ، عرض کردم : یا رسول اللَّه ترا غبار آلود مى‏بینم ، فرمودند : مرا در این شب به عراق بردند و در محلى بنام کربلا فرود آوردند ، و من در آن جا محل شهادت حسین را دیدم که با گروهى از فرزندان و اهل بیتم در آن جا شهید خواهند شد ، و من همواره خون آن ها را جمع می کردم و اینک مقدارى از آن خون ها در دست من موجود است .

در این هنگام پیغمبر خون‏ها را به من دادند و فرمودند : این خون را نگهدارید من خون را از آن جناب گرفتم ؛ در حالى که مانند خاک سرخى بودند ، خون را در میان شیشه‏اى نگهداشتم ، هنگامى که حسین علیه السّلام به طرف عراق حرکت کردند من هر روز آن شیشه را نگاه میکردم و او را مى‏بوئیدم ، و به مصیبت او میگریستم .

روز دهم محرم که فرا رسید اول روز به شیشه نگاه کردم او را به حال اول دیدم و در آخر روز بار دیگر در وى نگاه کردم مشاهده کردم تبدیل بخون غلیظى شده ، ناگهان فریادى کشیدم ، و لیکن از ترس دشمنان او مطلب را مخفى داشتم ، من همواره در انتظار بودم که ناگهان خبر قتل حسین بن علی علیهما السّلام را در مدینه اعلام کردند .

و نیز می‌نویسد :

وَ رَوَى السَّمَّاکُ عَنِ ابْنِ الْمُخَارِقِ عَنْ أُمِّ سَلَمَةَ رَضِیَ اللَّهُ عَنْهَا قَالَتْ بَیْنَا رَسُولُ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) ذَاتَ یَوْمٍ جَالِسٌ وَ الْحُسَیْنُ (علیه السلام) فِی حَجْرِهِ إِذْ هَمَلَتْ عَیْنَاهُ بِالدُّمُوعِ فَقُلْتُ یَا رَسُولَ اللَّهِ أَرَاکَ تَبْکِی جُعِلْتُ فِدَاکَ قَالَ جَاءَنِی جَبْرَئِیلُ (علیه السلام) فَعَزَّانِی بِابْنِیَ الْحُسَیْنِ وَ أَخْبَرَنِی أَنَّ طَائِفَةً مِنْ أُمَّتِی سَتَقْتُلُهُ لَا أَنَالَهُمُ اللَّهُ شَفَاعَتِی‏ .

الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص130 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه . و إعلام الورى بأعلام الهدى ، ص 219 .

ام سلمه گوید : یکى از روزها حضرت رسول نشسته بودند و حسین علیه السّلام نیز در دامن او بودند ، در این هنگام ناگهان چشمانش پر اشگ شد ، عرض کردم :

یا رسول اللَّه تو را گریان مشاهده می کنم . فرمود : جبرئیل نزد من آمد و مرا نسبت به حسین تسلیت گفت ، و به من اطلاع داد که گروهى از امت من او را خواهند کشت ، خداوند آنان را از شفاعت من محروم می گرداند .

الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد ، ج‏2 ، ص129 ، فصل فی فضائل الإمام الحسین و مناقبه .




موضوع مطلب :
موضوعات
پیوندها
امکانات جانبی

بازدید امروز: 9
بازدید دیروز: 48
کل بازدیدها: 162648

عاشقانه
تصاویر زیباسازی نایت اسکینز پخش زنده حرم
روزشمار محرم عاشورا

استخاره با قرآن
استخاره با قرآن

 
 
 
Susa Web Tools